سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و اشعث پسر قیس را که فرزندش مرده بود چنین تعزیت فرمود : ] اشعث اگر بر پسرت اندوهگینى ، سزاوارى به خاطر پیوندى که با او دارى ، و اگر شکیبا باشى هر مصیبت را نزد خدا پاداشى است . اشعث اگر شکیبایى پیش گیرى حکم خدا بر تو رفته است و مزد دارى ، و اگر بى تابى کنى تقدیر الهى بر تو جارى است و گناهکارى . پسرت تو را شاد مى‏داشت و براى تو بلا بود و آزمایش ، و تو را اندوهگین ساخت و آن پاداش است و آمرزش . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 85 اسفند 14 , ساعت 3:7 عصر

بعضی‏ها موقع بی‏کاری جدول حل می‏کنند. بعضی هم تلوزیون نگاه می‏کنند. بعضی هم مین خنثی می‏کنند، توی کامپیوترشون؛ و رکورد ده ثانیه‏شون رو به هشت ثانیه می‏رسونند. بعضی هم، مثلا اون‏هایی که برنامه‏نویسی و این‏ها کار می‏کنند، کد‏ها و تگ‏های مختلف رو با هم ترکیب می‏کنند و بعد از کلی وقت، از این که یک برنامه‏ی ساده ساختن که می‏تونه یه عملیات ساده رو انجام بده کیف می‏کنند.

ولی من سرگرمی‏های جالب‏تری دارم. به روحیات دور و بری‏هام فکر می‏کنم. برام خیلی جالبه. حتا جالب‏تر از پیدا کردن رمز یک جدول گنده. می‏شینم به این فکر می‏کنم که مثلا اگه الان زنگ بزنم به فلانی و بدون مقدمه به‏اش بگم: «...»، چه واکنشی نشون‏ می‏ده و بعد از این که کار رو انجام دادم، بررسی می‏کنم که چه‏قدر به پیش‏بینی خودم نزدیک بودم. و منتظر می‏شم ببینم تماس بعدی‏ش چند ساعت یا چند دقیقه بعده. معمولا از یک روز بیشتر طول نمی‏کشه! آخی ی ی ی! چه رمانتیک!
یا این که مثلا می‏شینم و کلی فکر می‏کنم که چه‏طوری امروز صبح وقتی سوار تاکسی شدم، ارتباط عاطفی‏م رو با راننده‏ به حداکثر برسونم. و گاهی وقت‏ها هم موفق می‏شم و مثلا آخر کار که می‏خوام پیاده شم، رانندهه یا کرایه نمی‏گیره یا این که حداقل اسم و آدرسم رو می‏پرسه. آی ی ی ی حال می‏ده!

 

بنام خداوند جان آفرین

حکیم سخن در زبان ،آفرین

In The Name Of God



لیست کل یادداشت های این وبلاگ